تابلو آرزوها

ساخت وبلاگ
۲۰ سالم بود. بی‌قرار و بچه و سمج. یه روز که خیلی کلید کرده بودم و رفته بودم رواعصابش گفت: "درک نمیکنی ، دعا میکنم خودت یه روز گرفتار همین حس و موقعیتی که من دارم بشی". حالا از موقعیتی که اون داشت فقط بچه‌شو ندارم.و شدم.من دیشب خیانت کردم.من بعد از سالها موسیقی عاشقانه گوش دادم.من بعد از سالها بدون هیچ محرک خارجی به نفس نفس افتادم.دیشب بلایی که سال‌ها ازش گریزان بودم سرم اومد.دیشب خیانت کردم؛ ولی چرا از خودم متنفر نشدم؟ چرا حالم از خودم به هم نخورد؟ جرا خوشحالم؟ چرا حسم خوبه؟ چرا خودمو فحش نمیدم و لعن و نفرین نمیکنم؟ چرا حالم خوبه؟ چرا به تمام خائنین جهان حق می‌دم؟ چرا دلم پرونده زن یا مرد خائن متهم به روابط نامشروع میخواد؟من وقتی خیانت کردم که همسر شرعی و قانونیم کنارم خوابیده بود و صدای خروپفش توو اتاق می‌پیچید.من خیانت کردم و از خودم راضی‌ام. من خیانت کردم و خوشحالم. گریه کردم. بغض کردم؛ اما خوشحالم. تابلو آرزوها...
ما را در سایت تابلو آرزوها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 18:00

خونه‌ی مادربزرگه غصه و غصه و غصه داره... تنها دلخوشی اون شهر لعنتی و سرد، پر کشید و رفت. عاشقش بودم... تابلو آرزوها...
ما را در سایت تابلو آرزوها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmilad2barea بازدید : 44 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 18:00